دوست عزیزی در اظهار نظر پیرامون مبحث قبلی مطالبی را مندرج کرده بودند که بنده ضمن تشکر فراوان از این عزیز گرانمایه به دلیل اهمیت موضوع ضرورت می بینم در خصوص آن نظر شخصی ام را بنویسم
اول اینکه بابت غلط املائی که تذکر داده بودند دست ایشان رو می بوسم و از همه خوانندگان عزیز وجیزه هایم عذر خواهی می کنم
امام در خصوص به کار بردن ادبیات نظامی در حوزه فرهنگ
واقعیت این است که ما در وضع عادی از زمان زندگی نمی کنیم به قول علمای تاریخ ما درست سر یک پیچ تند تاریخ ایستاده ایم
سرعت تحولات صورت پذیرفته در روزگار ما خبر از اوضاعی دگرگونه می دهد و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم شاید تنها به قرینه ولادت در سرزمین ایران به مثابه کانون تحولات نوین جهان در این تغییر سهیم هستیم همین که به خاظر ایرانی بودن انسانهای سرزمینهای دیگر له یا علیه ما موضع می گیرند و تقریبا امروز شما به عنوان ایرانی هیچ سرزمینی را نمیتوانید سفر کنید مگر اینکه مردم و مسئولین آن سرزمین نسبت به شما دارای موضع باشند نشان از این است که رخدادی که آغاز از ایران بوده امروز دامنه ای جهانی یافته مانند موجی که در اثر تصادم جسم سخت ایجاد میگردد و در تمام ابعاد منتشر می شود
به شهادت تاریخ از زمان آغاز دین گریزی و در پاره ای موارد دین ستیزی انسان غربی یعنی از دوران رنسانس تا پیش از انقلاب اسلامی ادبیات حاکم بر سیاست و اقتصاد و اجتماع و قوانین مدنی ادبیات سکولاریستی و بر مبنای نگرش اومانیستی بشر سرمست از ابداعات و مصنوعات خود بود
در حوزه سیاست آنچه بیش از همه مورد عنایت مسئولین سیاسی غرب قرار داشت مبانی تبیین شده در کتاب شهریار ماکیاولی بود
در حوزه اقتصاد مبانی روح سرمایه داری و اخلاق پروتستان ماکس وبر کتاب مقدس به حساب می آمد و تمام تئوریها به نحوی می بایست به آن ختم می شد
و در حوزه علم الاجتماع هم مبانی جامعه مدنی جان لاک حرف اول و اخر را می زد
در این جامعه حقوق از انتهای کوچه اخلاق شروع می شد و مبانی نظری دین فروکاسته می شد به
"عقده سلطه پدر (پاپ)" در نگاه فرانسیس بیکن یا
"فلسفه افلاطونی بنوایان "در نظر نیچه یا
"افیون توده ها " در باور مارکس
و در نهایت "شک رهائی بخش " در نگاه کیر که گارد
و آرام آرام خدا موضوع ثانوی بشر گردید و جایگاهش را به عنوان خالق قادر متعال از دست داد و در نظر فلاسفه متاخر پست مدرن تبدیل به دروغ مفید گردید . مثل لولو برای کودکان
خداوند در این نگاه نه تنها خالق چیزی نبود بلکه مخلوق اندیشه آزمندانه انسانهائی سود جو به نام کشیشان بود
روند فرو رفتن آدمی در خاک و دل کندن او از افلاک با سرعتی عجیب در حال انتشار بود و گمان بر این می رفت با ادامه آن دیگر از مبانی نظری انبیا در زمین چیزی باقی نماند
جالب اینجاست در کشورهای اسلامی اسلامیت را دلیل عقب افتادگی اقتصادی تبیین می کردند چنانکه امواج این نگرش ساده لوحانه همچنان ادامه دارد
انقلاب اسلامی از این حیث نقطه عطف تاریخ معاصر جهان است
امام خمینی در عصر خمودی اندیشه های دین محور انگیزه جهاد را به عنوان حربه بیداری اسلامی برای توده ها به کار گرفت و با این کار نه تنها کشور ایران را از زیر یوق استحمار کهنه و نو رهائی بخشید بلکه خط بطلانی بر تمامی بافته های تئوریک بزرگان علم الاجتماع و سیاست و اقتصاد غربی کشید و نوید زیستنی دگرگونه را به بشر بخشید
شاهد این ادعا اینکه تا پیش از انقلاب اسلامی اگر کسی در هر کجای کشورهای غربی می خواست به نحوی در انتخابات شرکت کند از شورای روستا گرفته تا ریاست جمهوری به نسبت ژست ضد دین و سکولار برای خود می گرفت تا بتواند در انتخابات برنده شود و امروز اوباما برای رای آوردن در انتخابات در کلیسا خود را از پاپ کاتولیک تر نمایش میدهد و به همین نسبت باقی ممالک غربی ...
از همان آغاز انقلاب غرب به این مهم پی برده بود که در صورت استمرار این حرکت جهان دیگر شاهد یک قطب نخواهد بود و باید حضور قدرتی دیگر را بپذیرد . همچنان که میشل فوکو در تلاش برای گنجاندن مبانی انقلاب در بین تئوریهای غربی انقلاب اسلامی را پست مدرن ترین انفلاب تاریخ می نامد
برادر عزیز واقعیت این است که اقلاب اسلامی این مهم را به انجام رسانده و امروز دیگر جهان با نگرشی یک قطبی مجبور و درمانده نیست
در دنیای امروز دو قدرت رو در روی یکدیگر قرار گرفته اند قطبی هژمونیک و مبتنی بر قدرت نظامی و تسلیحاتی که قصد دارد مبانی حکومت توتالیتر خود را با نام دمکراسی بر جهان حقنه کند
و قطبی ایدئولژیک و مبتنی بر کفتمانی دگرگونه که از تعالیم انبیا سخن می گوید و در تلاش است اخلاق و خدا را جایگزین انسان محوری و بی مبالاتی نماید
و جالب اینجاست غرب علی رغم شعارهای پر طمطراق آزادی اندیشه و جامه باز و تسامح و تساحل که سر میدهد رفتاری کاملا خصمانه و ایدئولژیک از خود بروز می دهد و در تمام شئون به جنگی تمام عیار علیه مبانی انقلاب اسلامی دست زده است .
با این اوصاف نام تقابل لاجرم صورت پذیرفته از نظر شما چیست ؟
و آیا قران صریحا به ما خطاب نمی کند که :
فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم (بقره ۱۹۴)