سلام ای تنها بهونه، واسه ی نفس کشیدن
هنوزم پر میکشه دل، واسه ی به تو رسیدن
واسه ی جواب نامت، میدونم که خیلی دیره
بزار به حساب غربت، نکنه دلت بگیره
عزیزم بگو ببینم، که چه رنگه روزگارت؟
خیلی دوست دارم تو مهتاب، بشینم یه شب کنارت
سرتو با مهربونی بزاری به روی شونم
تو فقط برام دعا کن، آخه دنبال بهونم
حالم و اگه ببرسی، خوبه تعریفی نداره
چون بلاتکلیف عاشق آخه تکلیفی نداره
نکنه ازم بِرَنجی تشنم، تشنه ی بارون
چقدر از دریا ما دوریم، بی گناهیم هر دوتامون
بد جوری به هم میریزه، منو گاهی اتفاقی
تو اگه نباشی از من، نمیمونه چیزی باقی
میدونی که دست من نیست، بازیهای سرنوشته
رو قشنگها خط کشیده، زشتها رو واسم نوشته
باز که ابری شد نگاهت، بغضتم واسم عزیزه
اما اَشکاتو نگهدار، نزار اینجوری بریزه
من هنوز چیزی نگفتم، که تو طاقتت تموم شد
باقیشو بگم میبینی، گریه هات کلی حروم شد
حال من خیلی عجیبه، دوست دارم پیشم بشینی
من نگاهت بکنم تو، تو چشام عشق و ببینی
یادته منو تو داشتیم، ساده زندگی می کردیم
یادته، منو تو داشتیم ساده زندگی می کردیم
از همین چشمه ی شفّاف رفع تشنگی می کردیم
یه دفعه یه مهمون اومد، عقلم و یه جوری دزدید
دل تو به روش نیاورد، از همون دقیقه فهمید
اولش فکر نمی کردم، که دلم رو برده باشه
یا دلم گول چشای، روشنش رو خورده باشه
اما نه، گذشت و دیدم دل من دیوونه تر شد
به تو گفتم و دلت، از قصه ی من با خبر شد
اولش گفتم یه حسّه، یا یه احترام ساده
اما بعد دیدم که عشقه، آخه اندازش زیاده
تو بازم طاقت اوردی، مثل پونه ها تو پاییز
سرنوشت تو سفیده، ماجرای من غم انگیز
بدجوری دیوونتم من، فکر نکن این اعترافه
همیشه نبودن تو، کرده این دل و کلافه
میدونم فرقی نداره، واست عاشق بودن من
میدونم واست یکی شد، بودن و نبودن من
میدونم دوستم نداری، مثل روزهای گذشته
من خودم خوندم تو چشمات، یه کسی اینو نوشته
اما روح من یه دریاست، پر از موج و تلاطم
ساحلش تویی و موجاش، خنجرای حرف مردم
آخ که چه لذتی داره، ناز چشمات و کشیدن
رفتن یه راه دشوار، واسه هرگز نرسیدن
من که آسمون نبودم، اما عشق تو یه ماهه
سرزنش نکن دلم رو، به خدا اون بی گناهه
تو که چشمای قشنگت، خونه ی صدتا ستاره است
تو که لبخند طلاییت، واسه من عمر دوباره است
بیا و مثل گذشته، جز به من به همه شک کن
من بدون تو میمیرم، بیا و بهم کمک کن
نظرات شما عزیزان: