شعر عاشقانه

یارو اومده ال سی دی بخره . بلند کردم ال سی دی رو بگذارم زمین

تا براش جم کنم  خشتک شلوارم تا پشت کلم جر خورد با چه صدایی

مشتری: آقا زدی زمین ؟ شیکست ؟

من : نه عزیزم .

مشتری : پس صدای چی بود ؟ خراب نباشه ؟

من : چیزی نبود خورد به کارتونش صدا داد .

مشتری : آقا من رو دلم موند . بخدا امتحان کن بلایی سرش نیومده باشه ؟

من با حرص : نه جان من سالمه از نمایندگی میان نصب . مشکلی نیست .

مشتری: حالا یه امتحان بکن . فک کنم یه چیزیش شکسته .

من کون مبارکو گرفتم طرفش : خیالت راحت شد داداش . صدای جر خوردن

من بود . راضی شدی؟

مشتری: (قرمز شده بود) بخدا شرمنده . منظوری نداشتم . ببخشید .

من (عصبانی) : ببخشید ببخشید . هی دارم میگم مشکلی نداره لامصب .

با چه بدبختی خودمو تا خونه رسوندم . نمیدونم از دید دیگران چجوری راه میرفتم.

اخر عاقبت کنجکاوی بییش از حد

اززمانی که خودمو شناختم خدایش به کسی خیانت نکردم وبه کسی بدی یا تهمت نزدم وسعی کردم با همگی خوب ومهربان باشم وبتونم برای هرکس که مشکلی داشته باشه کاری براش انجام بدم ادم دلسوزی هستم وخیلی هم زوداحساسی میشم اما نمی دونم چرا وقتی برای همه هستم کسی برای من نیست روزگار عجیب وغریبیه دست من برای خیلی وپاقدمم براشون خیلی خوب کی نبوده با من باش وسر زندگیش نره اما خودمن تو همچی عقب افتادم اهل رفیق بازی یاولخرجی هم نیستم اما خیلی دوست دارم همیشه در مسافرت باشم وبتونم تجربه کسب کنم گاهی وقت ها خودم با خودم خلوت می کنم که چرا من برای همه هستم اما کسی برای نیست سال هاست که متاسفانه چه در امر ازدواج وچه در امر کار ناموفق هستم یا من مسیر وبلد نیستم یا به قولی خیلی ها من رو نظر کردن واقعا نمی دونم چی بگم امیدوارم خدا خودش به همه کمک کنه به من گنهکارهم کمک فقط می تونم بگم تقدیرچه بازی ها که نمی کنه

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: