شعر عاشقانه

درگیر رویای توام، منو دوباره خواب کن

دنیا اگه تنهام گذاشت، تو منو انتخاب کن

دلت از آرزوی من، انگار که بی خبر نبود

حتی تو تصمیمای من،چشمات بی اثر نبود

خواستم بهت چیزی نگم، تا با چشام خواهش کنم

درارو بستم روت، تا احساس آرامش کنم

باور نمی کنم ولی، انگار غرور من شکست

اگه دلت میخواد بری، اصرار من بی فایدست

هر کاری می کنه دلم، تا بغضمو پنهون کنه

کی میتونه فکر تو رو، از سر من بیرون کنه

یا داغ رو دلم بزار، یا که از عشقت کم نکن

تمام تو سهم منه، به کم قانعم نکن

می نویسم...
می نویسم از تو برای تو و دور از تو ....
بدون هراس از خوانده شدن...
بگذار همه بدانند...

می نویسم برای تو...
برای تویی که بودنت را...
نه چشمانم میبیند...
و نه گوش هایم می شنود...
و نه دستانم لمس می کند...

تنها با شعفی صادقانه ...
با دلم احساست می کنم... !!!!

پ.ن : یادمه می گفتم سنم که بالاتر بره با تجربه میشم این حسها این دردها کمرنگ میشه, اما الان که میبینم تا از دنیا بیشتر میدونم غصه هام پررنگتر میشه مدتیه انگار خودمو فراموش کردم هر روز رو به امید فردایی بهتر میگذرونم خدایا چم شده

میگفتم اگه امتحانات تموم بشه حالم بهتر میشه اما نه یه جوریم ....

یادش به خیر تا وقتی که دوستام دوروبرم بودن چه قدر خوش می گذشت... اما یادمه اون لحظه هام قدر

خوشیهارو نمیدونستم ,ما ادما همینیم از زندگیمون لذت نمیبریم, تاوقتی که به خودمون میاییم تنهای تنهاییم ..

خواهرمم 3 روز دیگه میاد :x وای که چقد دلم براش تنگ شده :(

 دوســـــــــــــــــــــــــــــــــــــش دارم :x

و یک پند :

 مانند پرنده باش که روی شاخه می نشیند

و احساس می کند که شاخه می لرزد

ولی نمی ترسد و به آواز خود ادامه می دهد

چرا که مطمئن است پرواز خواهد کرد...

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: