وقتی تو در چشمان دیگران باشی

گوشی طرح آیفون 6 پلاس اندروید 4G

گوشی طرح آیفون 6 پلاس اندروید 4G

تشخیص این کپی بودن بسیار سخت است!!!

گوشی موبایل طرح  آیفون6plus  با سیستم عامل اندروید و مجهز به تکنولوژی 3G , 4G

با صفحه نمایش 5.5 اینچی همانند نمونه اصلی

http://hamkaran.net/upload/uc_2485.jpg

تنها گوشی طرح آیفون دارای سنسور اثر انگشت همانند نمونه اصلی

با صفحــــه لمسـی و تـــاچ بســـیار قـــوی حرارتی و کیفیت بدنه عالی

دارای دو دوربین جلــو و عــقـــب با کیفیت8 مگاپیکسل واقعی و قابلیت فوکوس اتوماتیک

بــــــا تنــهــــا یــــک پنجــــــم هزینـــــــه صـــاحــــب آیفــــون  6PLUS شویــــــد

در پشـت گــوشـــی عــلامت اپـــل و کالیفرنیــــا درج شــده است

دارای شارژر , هدفون, و کابل یوس ابی و بسته بندی شیک به همراه کاتالوگ

قابلیت نصب کلیه بازی ها و نرم افزار های اندروید و اجرای فیلم ها با کیفیت HD و فول HD

کلیه این گوشی ها قبل از ارسال به طور کامل تست شده و سپس ارسال میگردد همچنین 1 ماه گارانتی تست و تعویض برای این گوشی توسط فروشگاه تضمین میگردد.

قیمت : 4,970,000 ریال

توضیحات بیشتر ...



وقتی تو در چشمان دیگران باشی

دختری که حالش جهنم بوده و نصفه شبی؛یک عدد خیار را حلقه حلقه کرده و پوست اش را باریک باریک،گرفته و شیار به شیار روی صورت اش چسبانده! 

دختری که در پلی لیست ِ گوشی ِ چندین ساله اش گشته و گشته و ابری ترین ترانه را انتخاب کرده و هندزفری را در گوشهایش چپانده و دراز کشیده! 

دختری که نفهمیده چرا دلخور شده! دختری که نفهمیده چرا زیر  ِ قول اش زده! دختری که نفهمیده کِی..؟به گریه افتاده؟! 

دختری که فکر می کرده حلقه های ِخیاری که خورده...از آتش ِ درون اش می کاهد!دختر فکر می کرده شیارهای  ِ پوست خیار،رنگ ِ برافروخته ی پوست اش را طبیعی می کند! دختر فکر می کرده شنیدن ِ ابری ترین ترانه ی گوشی دل اش را آرام می کند! 

... 

حال اش خوب شده بود؟..نشده بود! 

دختر شال ِ آبی با گل های صورتی اش را روی سر انداخت و یکه و تنها عازم  ِ "دیدار"..شد . 

تصمیم گرفته بود...پیش ِ بنده ی ناب ِ خدا؛گله گذاری و شکایت کند و هی نق بزند و اشک بریزد و نامهربانی ِ "زمان" را فریاد بزند! تصمیم گرفته بود با چهره ای حق به جانب چشم در چشم اش زل بزند و بگوید: 

اینه رسمش؟اینه حقم؟اینه لیاقتم؟! 

اما وقتی رفت..وقتی راه رفت و درود فرستاد به فرستاده ی خدا و نفس کشید دقایق ِ پایانی ِ ماه خدا را..وقتی به چشم های مطمئن اما بی قرار  ِ دیگران نگاه کرد..وقتی آجیل ِ مشکل گشا به نیت ِ موسی بن جعفر به دستش دادند و لبخند زدند و التماس دعا گفتند...وقتی اینهمه "مهر"...در اینهمه شاکی بودن اش ریخته شد...چطور می توانست...نا آرام بماند؟ چطور می توانست...ناشکری کند؟! 

.. 

"دنیا" و "روزگار"...از دید ِ کوچک و ناچیز  ِ من...گاهی شاید به شدت ناعادلانه به نظر برسد اما تا وقتی که تو عادل ترینی...تو بینا ترینی...تو شنواترینی.. من...شکایتی ندارم . 

فقط..همیشه..همین حوالی ِ نفس کشیدنمان..بمان. 

"دغدغه".."حالنگار".. 

+و یا هر چیز  ِ دیگری که شما می بنید. 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ 6 شهريور 1394برچسب:, ] [ 23:30 ] [ رحیمی ]
[ ]