شعر عاشقانه

این روزا حسابی درگیر کارم و وقتی هم میرم خونه کارای خونه و آشپزی هست

توی شرکت جام تغییر کردم و الان خیلی خیلی بیشتر از قبل از کارم راضیم

از شنبه ی هفته ی گذشته دیگه تغییر مکان دادم و اینجا با اینکه کار زیاده

ولی خیلی دوست داشتنیه

اتاقی که هستم یه پنجره به بیرون داره و من عاشق اینجور جایی بودم همیشه

خوب از زندگیمون بگم ... از زیر یه سقف بودنمون ... از مزه مزه کردن این روزامون

زندگی خوشمزه ست خیلی خوشمزه ... خیلی لذیذ

این بهترین تعریفیه که میشه در مورد زندگی بکنم ... و از نظر من حتی قشنگترینش

نمیخوام بگم که خوشمزه به این معنیه هیچ سختی و مشکلی نداره ... اصلا

همچین چیزی هم هیچوقت امکان نداره باشه ...

خوشمزه ست ، لذیه در کنارش ممکنه یه تلخیایی هم باشه در کنارش شوری هم هست

و حتی در کنارش بدمزگی هم هست ... ولی طعم زندگی اونقدر مزه مزش برام 

لذت بخشه که اونا رو همیشه بی غر و لند کنار میزارم ...

یه روزی بدجور خانواده ی امیر توی روحیم و روی اعصابم تاثیر میزاشتن

اخلاقشون، رفتارشون

ولی الان حسابی با این چیزا کنار اومدم 

اخه واقعا که نمیشه توقع داشت همه همونجوری که تو میخوای یا تو توقع داری رفتار کنن

خداروشکر تنش این موضوع رو هم مثل همیشه از خودم بیرون کردم

اگرچه خیلی سخت بود خیلی زیاد ...

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: