1-چون انسان در زندگي به بنبست ميرسد، اين سؤال در او سر بر ميآورد
2-در روايت آمده است كه خودِ سؤال در روز قيامت، يک نحوه عذاب است. اما كدام سؤال؟هر سؤالي كه عذاب نيست. سؤالي عذاب و آزاردهنده است كه حاصل زندگي انسان را نفي کند
3-اگر انسان ارتباط صحيحي با «روح» خودش برقرار نكند اولين كسي كه با مشكل روبهرو ميشود خودش است. ميگويد اين دنيا و اين زندگي براي چيست؟ و يأس از زندگي او را فراميگيرد. در واقع او به گونهاي عمل كرده كه زندگياش پوچ شده است و دائماً از شكست در زندگياش ميگويد! بدون آن که از اين شکست خبر داشته باشد و راههاي رسيدن به دشتهاي نوراني زندگي را بشناسد
4-حال با اين مقدمات اگر بپرسند چرا خدا خلق ميكند؟ جواب اين است که چون خدا، خداست! و عين کمال و فيض و جُود است خلق ميکند.
5-خدا انسان را آفريد تا آنچه را انسان ندارد، در بستر خاصّي که خدا براي او قرار ميدهد، به دست آورد. از سر رحمتش خواست كه او را از «طريق بندگي»، موجود برتري كند
.... چقدر جالب واقعا. اگه در پایین ترین سطح یک مثال بنگریم. اینکه انسانها برای چه بچه بدنیا می آورند و صاحب فرزند می شوند چون پدر و مادر دوست دارند بچه داشته باشند. پس خدا هم مارا دوست داشته که باشیم.......
6- كسي كه معني زندگيش را نداند به جاي اينکه از ايستگاههاي زندگي يعني نوجواني و جواني و پيري، استفاده کند و جلو برود به آنها دل ميبندد.
7- كسي كه زندگي را نميفهمد ايستگاهها را ميگيرد بعد که وارد ايستگاه جواني ميشود به جاي آنکه از آن به عنوان ايستگاه و تابلوي راهنما استفاده کند و خود را براي ايستگاه بعدي آماده کند و از آن بگذرد، در آن متوقف ميشود و لذا در پيري اداي جوانها را در ميآورد
8-وقتي كسي چندين روز در يك ايستگاه بماند و چيزي هم به دست نياورد بالاخره خسته ميشود و آن ايستگاه را ترک ميکند ولي به جاي اينکه در مسير رسيدن به هدفْ خود را به ايستگاه بعدي برساند و همواره نظرش به مقصد اصلي باشد، فقط ايستگاه را عوض ميکند و به سوي ايستگاه ديگري از همان سنخِ ايستگاه قبلي ميرود و عملاً کاري در مسير رسيدن به هدف متعالي خود انجام نميدهد، چون معني زندگي را نميشناسد. در ايستگاه جديد هم مثل گذشته چيزي به دست نميآورد. اين شخص تمام فرصت زندگي خود را از دست ميدهد و دستش هم تهي ميماند
خدا خیرت بده هرکی هستی- خدا خیرت بده اونکه این کتاب رو نوشت- خدا خیرت بده اونکه....
این فصلشم نکات جالبی داشت در مورد زندگی خودم مخصوصا مثال بالا. خدایا کمکم کن تو ایستگاه های زندگی درجا نزنم . دل نبندم به یه ایستگاه و از هدف اصلی دور بمونم . خدایا تو زندگیم خیلی بیراهه ها رفتم . دستانم بیشتر از گذشته بگیر تا در مسیر اصلی قرار بگیرم
آمین.
نظرات شما عزیزان: