شعر عاشقانه

شمایل جوانان رعنا درمنزلش حاضر شده بودند، نیت سوء کردند حضرت از ترس آنکه مبادابه

فرستـادگان حق جسـارتی شود ، فوراً دخـتران خود را به آنان ارائـه داد لیکن ایشان در جواب

گفتند تو خود میدانی مارا با دختران تو کاری نیست بلکه مقصود ما میهمانان توست.

چون لوط ع این احوالات را مشاهده کرد بسیار مضـطر شد و گفت: ایـکاش مرا قـوت و قدرتی

بود که شما را ازخود و میهمانانم دفع میکردم و یا اینکه پناه میبردم به رکن شدید..

حضرت صادق (ع) میفرمایند: قسم به خدا او در نزد رکن شدید بود اما نمی دانست.

و نیز یوسف ع ،که در زندان به آن شخص فرمود: مرا نـزد آن پادشاه یاد آور... وپس از رفتن او

جبـرئـیل نازل شد و اعتراض کرد :چه کسی تو را ازاین مهالک و خطرات نجات بخشید؟

فرمود: خـدای عزوجل ،عـرض کرد: پس چرا اینـجا خدا را فراموش کردی؟ به جرم همین غفلت

باید سالها در این زندان بمانی..

لذا،یکی لوط میشود یکی یوسف،یکی هم حضرت ابراهیم خلیـل الله،که چون نمـرود آن آتـش

عظیم را برمی افـروزد دسته دسته از مـلائــکه موکلین بر آب وباد می آیند و میگویند به ما امر

کن آتش را خاموش کنیم، می فرماید به شما حاجتی ندارم پس جبرئیل در حین افتادن او در

آتش نازل می شود و عرض میکنداگر حاجتی داری بازگو

میفرماید:من فقط به خدا حاجتمندم نه غیراو .خدا هم ناظر اعمال بندگان است و بالاخره آتش

برای آن حضرت برد و سلام می شود.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت: تفاوت حال انبیا باهم به تفاوت مقاماتشان است در مقام خدا شناسی و هرچه

انسان معـرفت و یقینش به حـق زیادتر باشد، اتـکاء او هم به خدا زیادتر است و علم به منعم 

پیدا کردن درجاتی دارد که انتها و پایانی برایش نخواهد بود.

لذا پس از آنکه دانسته شد غیر خدا را سزاوار منعمیت نیست حالی بر انسان پیدا میشودکه

حال سرور به نعمت است.

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: